حکایت شیری که عاشق آهو شد داستان آموزنده داستان خنده دار داستان شیری که عاشق آهو شد داستان عبرت آموز داستان های ایرانی داستان های ایرانی و دلنشین داستان های خنده دار داستان های زیبای خواندنی داستان های عاشقانه داستان های عبرت آموز داستان های مذهبی داستان های پر معنی داستان های پندآموز داستان های کوتاه اخلاقی داستان های کوتاه عرفانی داستان کوتاه شیری که عاشق آهو شد
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
داستان کوتاه/حکایت شیری که عاشق آهو شد
شیر نری دلباختهی آهوی ماده شد.
شیر نگران معشوق بود و میترسید بوسیلهی حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !! و در دنیا رو سه چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون و سومی را یادم رفت. اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه .